
بیا تو بندر
تهمتن برفت از بر تخت اوی |
سوی کاخ سودابه بنهاد روی |
ز پرده به گیسوش بیرون کشید |
ز تخت بزرگیش در خون کشید |
و در نهایت« به خنجر به دو نیم کردش به راه...»
اما سرنوشت زلیخا به
گونه ای دیگر رقم می خورد. در داستان زلیخا حادثه قابل تامل آزمون تیغ و
ترنج است. او محفلی فراهم می کند و بانوان مصر را که زبان به نکوهش او
گشوده بودند فرا می خواند و آنان چون جمال یوسف را می بینند , از خود بی
خود می شوند و دستهایشان را به جای ترنج می برند:
گرش ببینی و دست از ترنج بشناسی روا بود که ملامت کنی زلیخا را !
به نظر می رسد که نگاه به زن و عشق در داستان زلیخا بسیار
انسانی تر و واقعی تر است از آنچه در حکایت سودابه آمده است!با
گذشت 5 روز از اقدام بیسابقه خانه سینمای ایران در میزبانی یک هیئت
هالیوودی بلند پایه، رسانههای ایران روزانه اظهارنظرهای گسترده درباره
این موضوع را بازتاب می دهند.
هم چنین نمایندگان مجلس خواستار توضیح سه وزیر اطلاعات،
امورخارجه و فرهنگ و ارشاد درباره این سفر شدند.اما رشد این اعتراضات با
بیتفاوتی خانه سینما همراه است.
آغاز ماجرا
اگرچه این موضوع به تازگی در کانون توجهات قرار گرفته اما چنانکه بی بی سی نیز نوشته است آمریکاییها 9 ماه پیش درخواست صدور ویزا کردند.
امااز روزی که خانه سینما اعلام کرد که قرار است
گروهی از هالیوودی های بلندپایه مثل سید گانیس، ولیام هوربرگ، فرانک
پیرسن، جیمز لانگلی، فیل رابینسن، تام پولاک و الن هرینگتن به ایران
بیایند، حرف و حدیث ها شروع شد که ماموریت مسافران تهران چیست؟
خانه سینما اما هدف این سفر را برگزاری یکسری سمینارهای
تخصصی در راستای برنامه علمی برای ارتقای اعضای جامعه اصناف سینمای ایران
دانست.
به هر حال رسانه های ایران در آغاز این خبر جدی نگرفتند
اما وقتی یک روز جمعه اعلام شد هالیوودی ها نیمه شب جمعه وارد تهران شده
اند موج تازه ای از واکنش ها به راه افتاد.
خبرگزاری فارس در تاریخ 8اسفندماه از قول محمد مهدی
عسگرپور، مدیرعامل خانه سینما نقل کرد تام پولاک، رئیس کمپانی یونیور سال
و سدجنیس، رئیس آکادمی علوم و هنرهای سینمایی آمریکا و بعضی از اعضای هیئت
رئیسه این آکادمی به ایران آمده اند.
اولین توضیح از سوی مدیر روابط عمومی آکادمی علوم و
هنرهای سینمایی آمریکا ارائه شد. او با تایید اخبار منتشره از سوی
رسانههای ایران مبنی بر سفر اعضای بلندپایه آکادمی اسکار به تهران اعلام
کرد: گروهی از اعضای آکادمی اسکار هماکنون در ایران هستند. وی تاکید کرد
که این سفر "طی ابتکاری کاملا خصوصی برای تبادل آموزشی و هنری" انجام می
شود و به دور از هرگونه جریان و برنامه سیاسی است.
علیرغم توضیحات مدیر روابط عمومی اسکار،سخن از "تبادل فرهنگی" یا باید نشانه یک رویکرد تازه باشد و یا به یک مزاح تقلیلیابد،
چرا که رویکرد تهاجمی هالیوود در سالهای اخیر با تولید فیلمهای ضد
ایرانی مانند "300" و "کشتی گیر" و نیز گسترش تولید فیلمهایی با پیامهای
ضد اسلامی، پر رنگتر شده و افقهای تبادل فرهنگی میان سینماگران ایرانی
با هالیوودیها را تیره تر کرده است.
این نکته در کنار سایر فعالیت های سیاسی ایالات متحده علیه موجودیت ایران است.
تعارض های دولتی
در خبرها اعلام شده بود که آمریکاییها با مقامات
سینمایی ایران چندین نشست خواهند داشت اما به زودی روشن شد وزارت ارشادو
سایرمقامات دولتی هیچ گونه دیدار یا قراری با آنها نداشتهاند و این سفر
یک دعوت کاملا خصوصی است.
خصوصا اینکه حتی شمقدری مشاور هنری رییس جمهور که سوابق
موضع گیری های فرهنگیاش این احتمال را متبادر می ساخت که وی موافق چنین
سفری باشد، به این ماجرا واکنش تندی نشان داد و پرسید معنای دیدار صمیمانه
با سازندگان فیلم های ضد ایرانی و ضد اسلامی چیست؟ و خواستارعذرخواهی
هالیوودی ها و توضیح دعوت کنندگان شد.
سخنان او در رسانه های جهان بازتاب هایی داشت. بر اساس
این گزارش بی بی سی، خبرگزاری فرانسه، آسوشیتدپرس، رویترز، گاردین، تلگراف
و چندین خبرگزاری روسیه از جمله لنتارو اظهارات او را در صدر اخبار هنری
خود قرار دادند.
ویگفته بود: میهماننوازی ایرانیان از
میهمانان اسکاری را جلوهای کوچک از شکوه و عظمت فرهنگ و تمدن ایران
اسلامی عنوان کرده اما خاطرنشان میشود که روحیه میهمان نوازی مانع از آن
نمیشود که خواستارعذرخواهی آنان از مردم، تمدن و فرهنگ ایرانی نشویم.
البته او خواستار پاسخگویی "مسئولان سینمایی" شد اما معلوم نیست منظوروی
از "مسئولان سینمایی" اعضای خانه سینماست یا نه. چون این گروه دولتی نیست
و از سوی دیگر شمقدری همواره در سخنانش باب جدیدی در انتقاد از وزارت
ارشاد باز میکند.
به هر حال موضع گیری دولت علیه این ماجرا وقتی بیشتر
شدت گرفت که سخنگوی وزارت امور خارجه نیز حضور آمریکاییها را مورد انتقاد
قرار داد. نکته جالب تر اینکه وی به پروژه ای اشاره کرد که از سوی هالیوود
برای ساخت 30 فیلم ضد ایرانی- ضد اسلامی کلید زده شده است. به گفته این
مقام وزارت امور خارجه این فیلم ها، نه تنها هویت دینی، بلکه هویت باستانی
و ارزش های فرهنگی ایران را هدف قرار داده است.
به هر حال روشن نیست چه کسی در دولت باید مسئولیت این موضوع را برعهده بگیرد. البته اظهارات قشقاویاز
یک سو نیز عجیب و پرسش برانگیز بود: چرا که وزارت امور خارجه که خود
افشاگر پروژه جدید هالیوود علیه امنیت ملی ایران بود، چگونه به طراحان و
سران شناخته شده این پروژه برای حضور در ایران ویزای سفر می دهد؟
کیهان؛ انتقادی ترین مواضع
سؤالاتی از این دست را می توان از مجموعه
فرهنگی کشور در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، سیستم اطلاعات و امنیت در
وزارت اطلاعات و نهاد رسمی سیاست خارجی در وزارت امور خارجه پرسیدو البته نباید بی پاسخ بماند.
در همین راستا اعضای کمیسیون فرهنگی مجلسوزرای امور
خارجه، اطلاعات و فرهنگ و ارشاد اسلامی را جهت پاسخگویی درباره حضور
کارگردانان هالیوودی در ایران به مجلس فراخواندند.
حجت الاسلام یحیی زاده به تشکیل جلسه فوق العاده در
مجلس برای بررسی این موضوع اشاره کرد و گفت؛ «بعد از بحث و بررسی فراوان
قرار شد روز یکشنبه هفته آینده جلسه فوق العاده یی در کمیسیون فرهنگی
برگزار شود و در این جلسه از وزارتخانه های امور خارجه، اطلاعات و ارشاد
اسلامی، معاونان مرتبط یا خود وزرا برای ارائه توضیحات لازم حضور پیدا
کنند.»
البته نمایندگان مجلس نیز مانند دولتی ها ساکت نبودند.
بیژن نوباوه که خود سالها در آمریکا برای هرگونه فعالیت رسانه ای و فرهنگی
شاهد فشارها و محدودیت های گسترده بوده است در گفتگو با کیهان گفت:
به
عنوان یک فرد رسانه ای ایرانی، در آمریکا با مشکلات و محدودیت های
عدیده ای روبرو بودم و این نشان می دهد که کشورها در تعامل با هنرمندان و
اهالی رسانه سیاست های خاصی را دنبال می کنند. سوال این است که مسئولان ما
چه سیاستی را در تعامل با افرادی که ایران ستیزی و اسلام ستیزی آن ها مشخص
است دارند؟
هم چنین کارگردان یوسف پیامبر نیز در گفتگو با همین روزنامه، از خانه سینما شدیدا انتقاد کرد و گفت: خانه سینما که محل تجمع و پایگاه صنفی هنرمندان سینماست، با منافع ملی کشورمان هماهنگ و همراه نیست.
حسین شریعتمداری نوشت: «راستی!
آیا هیئت یاد شده با بهره گیری از کرامات عرفانی! و از طریق «طی الارض»!
به ایران آمده است؟! خب! چه کسانی از آنها دعوت کرده اند؟ چه کسانی به
آنها ویزا داده اند؟ چه کسانی میزبانی آنان را برعهده گرفته اند؟ چه کسانی
با برنامه اعلام شده این هیئت یعنی انتقال تجربیات سینمایی آنها به
سینماگران ایرانی- با توجه به سوابق ضد دینی و ضد ایرانی آنان- موافقت
کرده اند؟! سکوت نکنید! این پرسش ها نمی تواند بی پاسخ بماند.»
مهمانان باسابقه تهران
در کنار این انتقادات رسانه ای اما اخبار برگزاری جلسات گرم سینماگران ایرانی و آمریکایی از خانه سینما به گوش میرسید.
این نکته خصوصا با توجه به کارنامه مدعوین اهمیت می
یافت. تام پولاک رئیس کمپانی یونیورسال پیکچرز بوده و در طول دوران تصدی
اش بر این کمپانی، بیش از 200 فیلم تولید نموده است.
آخرین تجربه ضدایرانی آقای پولاک و کمپانی یونیورسال با
توزیع انیمیشن ضد ایرانی و ضد انقلابی «پرسپولیس» صورت گرفت. با نگاهی به
لیست تولیدات یونیورسال پیکچرز که بنا به گفته مدیرعامل خانه سینما آقای
تام پولاک تهیه کننده اصلی شان بوده به فیلم های ذیل برمی خوریم:
تحت تعقیب (درباره حاکمیت سازمان های تروریستی تشکیلات
فراماسونری)، ماجراهای ایندیانا جونز جوان (درباره اسطوره های صهیونیستی)،
قلمرو (توهین آشکار به اسلام و مسلمانان و تبلیغ سیاست های سازمان سیا)،
ایوان قدرتمند (وهن خداوند که حتی نمایش آن در کشورهای اسلامی ممنوع شد)،
یونایتد93 (توهین به اسلام و تروریست خواندن مسلمانان)، مونیخ (تبلیغ
سازمان های تروریستی صهیونیستی)، بروس قدرتمند (وهن نسبت به خداوند که
نمایش این فیلم هم در کشورهای اسلامی ممنوع شد).
اما حضور سد جینیس (رئیس آکادمی) که به لحاظ مقام و
منصب رسمی در آمریکا از یک وزیر مهمتر به شمار می آید، به عنوان نماینده
رسمی ترین نهاد سینمایی آمریکا (مجری سیاست های حاکم) از همه مدعوین
پرسشبرانگیزتر بود؛ خصوصا اینکه او شخصاً داوطلب می شود با هزینه خود،
راهی ایران گردد.
اگرچه چند
هفته قبل هم استقبال رسانه های خارجی از خبر سفر یک تیم ورزشی آمریکایی به
ایران، با توقف این مسافران در دوبی ناکام مانده بود اما این بار هم
خبرگزاری های خارجی سوژه هالیوودیها را برای سخن گفتن از "آب شدن یخ روابط ایران و آمریکا" و سیاسی دانستن سفر پی گیری نمودند.
برخی مانند خبرگزاری فرانسه از آغاز با سیاسی دانستن این سفر، آن را یک گام به جلو در آب شدن یخ های رابطه با آمریکا دانستند.
در همین
رابطه روزنامه نیویورک تایمز روز گذشته گزارش اول صفحه بینالملل خود را
به بازتاب خبر حضور سینماگران هالیوودی در تهران اختصاص داده و به تحلیل
روابط ایران و آمریکا در شرایط جدید پیش روی ایران پرداخته و دیدار
نمایندگانی از بازیگران و فیلمسازان هالیوودی با همتایان ایرانی خود را
ظرف 30 سال گذشته بیسابقه ارزیابی کرده است.
در این
گزارش آمده بود، فیل آلدن رابینسون که شهرتش بیشتر در زمینه نویسندگی و
کارگردانی است میگوید: «من گمان میکردم ایرانیان متفاوت هستند، اما
متوجه شدم که ما تفاوتی با هم نداریم و فیلم زبانی برای این تفاوت ساخته
است.»
هم چنین
همزمان با اعلام نظر مقامات رسمی مبنی بر مبادله فرهنگی تلقی کردن این
بازدید، خبرگزاری فرانسه به نقل از آنت بنینگ هنرپیشه هالیوود اعلام کرده
است که این هنرپیشه زن امیدوار است که حضور سینماگران آمریکایی شروع خوبی
برای گفتوگو میان دو کشور باشد.
سخنان آیت الله مصباح در یادواره شهدا
در کنار سکوت خانه سینما و استقبال خارجی ها اما واکنش ها از دولت و رسانهها به حوزه علمیه و مجلس کشیده شده است.
اکنون دامنه
اعتراضات به قم رسیده و آیت الله مصباح یزدی نیز در سخنانی خواستار توضیح
برای علت دعوت از هالیوودی ها شده و گفت: باید علت حضور این افراد و
اینکه چه کسانی از آنان دعوت کردهاند، مشخص شود.
آیتالله
محمد تقی مصباح یزدی سهشنبه شب در یادوراه شهدای روحانی که در مؤسسه
آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره) قم اظهار داشت: در مجلسی که به نام شهدا
برپا شده است باید به بیان ویژگیهای شهدا پرداخت و بنده از سخن گفتن در
چنین مراسمی شرم میکنم.
آیتالله
مصباح یزدی در بخش دیگری از سخنان خود از حضور فیلمسازان هالیوودی در
ایران انتقاد کرد و افزود: باید علت حضور این فراد و اینکه چه کسانی از
آنان دعوت به عمل آوردهاند، مشخص شود.
وی اضافه کرد: نحوه اخذ ویزا توسط این افراد باید مشخص شود و چه دلیلی دارد که سینماگران ایرانی در مقابل چنین افرادی قرار گیرند.
استاد حوزه
علمیه قم گفت: آمریکاییها به دنبال این هستند که تخریبهای خود را از
طریق گروههای غیردولتی از جمله ورزشکاران و سینماگران دنبال کنند و حضور
فیلمسازان هالیوودی در ایران نیز در همین راستا است.
آیتالله
مصباح یزدی نسبت به حرکت دشمن برای ایجاد کودتای خزنده در کشور هشدار دارد
و تصریح کرد: البته تا زمانی که آیتالله خامنهای به عنوان رهبری مقتدر
در رأس کشور قرار دارند و خانوادههای شهدا در کشور وجود دارند، دشمنان به
هیچ نتیجهای نمیرسند، البته ما نیز نباید تلاشهای دشمنان را ساده تلقی
کنیم.
خانه سینما؛ بی تفاوتی بیرونی و تکاپوی درونی
اما در
کنار همه این واکنش ها خانه سینما با بی تفاوتی تمام به فعالیت هایش مشغول
بود و سمینارهای مفصلی را در یک برنامه منظم در دو روز یکشنبه و سه شنبه
یازدهم و سیزدهم اسفند ماه برگزار کرد.
در کنار
سمینار های متفاوتی که در این روزها برگزار شد، هم چنین تعدادی فیلم از
سینمای آمریکا در خانه سینما برای اعضا به نمایش در می آید که در هر یک از
آنها یکی از مدعوین مسئولیتی برعهده دارند و پس از نمایش درباره روند
تولید و یا سهمی که در این روند داشته اند توضیحات مفصلی به تماشاچیان
ارائه می دهند. این نمایش ها به همراه جلسات پرسش و پاسخ مطولشان تا ساعات
پایانی هر شب ادامه دارد.
فیلمنامه
نویسان و کارگردانان سینمای امروز ایران مانند خسرو سینایی، شادمهر
راستین، پیمان قاسم خانی، ضیا الدین دری، بیژن میرباقری، امیر شهاب
رضویان، فرهاد توحیدی و بسیاری دیگر به همراه محمد مهدی عسگرپور مدیر خانه
سینما حضور داشتند.
محتوای این
جلسات الیته کاملا تخصصی نبود و باب بحث های سیاسی نیز باز شد. به عنوان
مثال در جلسه کارگردانی بحث ها بیشتر حول مساله سانسور، رابطه ایران و
آمریکا و یا دلیل اهدا یا عدم اهدا جایزه اسکار به فیلم های ایرانی دور می
زد و کمتر سوالات کارگردانان ایرانی به شیوه های اجرایی کارگردانی و تکنیک
ها و متد های کارگردانی در سینمای آمریکا مربوط می شد.
حتی یکی
از کارگردانان ایرانی درخواستهایی از آمریکایی ها داشت. علیرضا رئیسیان
که اداره این بخش از جلسه را عهده دار بود، از اعضای آکادمی خواست شرایطی
ترتیب بدهند که از این به بعد فیلم منتخب ایرانی که قرار است به اسکار
ارائه شود حتما از طریق خانه سینما انتخاب شود و حاضران که همگی بدون
استثنا از اعضا خانه سینما بودند به شدت از این خواسته استقبال کردند.
هم چنین
"جلسه بازیگران" با عدم حضور بازیگران جوان ایرانی مواجه شد و تنها جمعی
از بازیگران قدیمی تر حضور داشتند. در یکی از جلسات به فیلم های توهین
آمیزی مانند سیصد اشاره شد و سوالاتی درباره میزان دخالت دولت آمریکا در
ساخت این فیلم ها مطرح شد که هر سه نفر میهمان آمریکایی دخالت دولت آمریکا
را تکذیب کردند.
به نظر می
رسد اینکه یک نهاد خصوصی با وجود اعتراضات و انتقادات گسترده گروه های
مختلف به راحتی می تواند مدعوان دلخواهش را به ایران فراخواند و در برابر
این اعتراضات هیچ پاسخی ارائه ندهد، موضوع تازه ای است که سابقه نداشته
است.
تبعات این
مسئله نیز در واکنش هایی که این روزها برانگیخته شد قابل مشاهده است.
اکنون سه وزیر اطلاعات، امور خارجه و فرهنگ و ارشاد برای پاسخگویی به
رفتار خانه سینما به کمیسیون فرهنگی مجلس فراخوانده میشوند اما دعوت
کنندگان برای رفتارشان هیچ توضیحی نمی دهند.
گروه اقتصادی- محمد مهدی تهرانی:
شاید با گذشت سال ها از فعالیت دولت اصلاحات کارنامه اقتصادی این دولت نیز
در اذهان عمومی به فراموشی سپرده شده باشد و مردم از آنچه که بر اقتصاد
ایران طی آن سال ها رفته است، تصویر واضحی نداشته باشند، اما یقینا یاران
خاتمی که آن روز در کنار او بودند، این واقعیت ها را به خاطر دارند. اگر
واقعیت ها در کنار هم قرار بگیرند، آن گاه است که می توان به نقدهای پی در
پی اصلاحاتیان که امروز خود را منجی اقتصاد ایران اسلامی جلوه می دهند،
واقع بینانه تر نگاه کرد. نقدهای کسانی که شاید به میزان این سال ها در
سال های حاکمیتشان در باب اقتصاد سخن نگفته بودند! شاید امروز در حوزه
اقتصاد با کاستی هایی مواجه بوده باشیم، اما هنگامی می توان در خصوص این
کاستی ها قضاوت عادلانه کرد که واقعیت های اصلاحات را نیز در نظر بگیریم.
آن زمان را هم به خاطر بیاوریم که حتی صبر داعیان اصلاح طلبی هم لبریز شده
بود و در برابر رسانه های عمومی از ناکارآمدی ها می گفتند.
«ما قبل از دوم خرداد اعلام کردیم که خاتمی مرد اقتصاد
نیست.» جمله فوق اعترافی است که بهزاد نبوی قبل از آغاز 4 سال دوم ریاست
جمهوری خاتمی بیان کرد. در بازه زمانی فعالیت دولت اصلاحات اگر چه برخی
برنامه های اقتصادی پیش رفت و برنامه توسعه هم تدوین شد، اما نگرش مشخصی
در خصوص اقتصاد وجود نداشت و همین عدم وجود نگرش مشخص به تناقضات در
عملکرد می انجامید. کاستی های اقتصادی در دولت اصلاحات تا بدانجا بود که
نه رقیبان و مخالفان که یاران خاتمی هم لب به گلایه و شکایت گشودند و از
معضلات اقتصادی سخن به میان آوردند.
قضاوت در خصوص عملکرد اقتصادی اصلاحات را نخست به
روزنامه کارگزاران می سپاریم. کارگزاران طی مقاله ای با عنوان "سه دهه
سرگشتگی تئوریک" شرایط اقتصادی را در زمان خاتمی این گونه به تصویر می
کشد:«پیروزی سید محمد خاتمی برای منتقدان تعدیل اقتصادی به معنای تصحیح آن
سیاستها شد، خاتمی از اردوگاه چپ سیاسی میآمد و از همین رو اقتصاددانان
ایستاده در این اردوگاه چنین میپنداشتند که وزیر ارشاد مستعفی
هاشمیرفسنجانی در این حوزه نیز پایبند سیاستهایی نزدیک به چپ اقتصادی یا
حداقل نهادگرایی خواهدبود.»
این روزنامه می افزاید:«خاتمی آن کرد و همان نکرد،
دکتر حسین نمازی وزیر اقتصاد میرحسین موسوی به کابینه دعوت شد تا در کنار
مرحوم دکتر نوربخش و دکتر محمدعلی نجفی سه ضلع اقتصادی دولت خاتمی را
تشکیل دهند. نتیجه این ترکیب معلوم بود، دولت خاتمی اگر حاشیهای داشت،
اختلافنظر در میان افراد تیم اقتصادی او بود که در تمام ترکیبهای دو
رئیس بانک مرکزی وی، چند رئیس سازمان مدیریت و برنامهریزی دولت او و
بالاخره سه وزیر اقتصاد دو کابینه خاتمی هیچگاه پایان نگرفت.»
آنچه گذشت ناظر به اختلافات شدید در درون تیم اقصادی
خاتمی است. تیمی که کاملا شکننده بود و از افرادی با مواضع کاملا
پارادوکسیکال تشکیل شده بود. در واقع گفتگوی تمدن های خاتمی به حوزه
اقتصاد هم تسری پیدا کرد و این شد که بسیاری از تصمیمات و برنامه های کلان
مانند طرح ساماندهی اقتصادی بدون سرانجام باقی ماند.
محمد سلامتی دبیر کل سازمان مجاهدین انقلاب با اشاره
به این اختلافات می گوید:«تیم اقتصادی دولت خاتمی، تیم متجانسی نبود که
بتواند مسائل را به طور هماهنگ پیگیری کند.» او می افزاید:«کسانی که در
دولت سابق (دولت سازندگی) تفکر سیاست تعدیل اقتصادی را تعقیب می کردند، با
بن بست مواجه شدند و در دولت خاتمی هم قطعا ناموفق عمل کردند و برای
اقتصاد کشور ایجاد مشکل کردند.»
عدم هماهنگی بدنه دولت با طرح های کلانی که در دستور
کار قرار می گرفت، مشکلاتی را ایجاد می کرد و به اجرای ناموفق و ناقص
برنامه ها می انجامید. گاها دولتمردان ناچار می شدند تا با زبانی تهدید
آمیز سخن بگویند. آن گونه که محمد رضا عارف در خصوص طرح ساماندهی اقتصادی
و کارشکنی بدنه دولت سخن گفت:«اگر مسئولی به طرح ساماندهی اقتصادی اعتقادی
ندارد باید محترمانه کنار رود. همه مسئولان باید مصوبات دولت را اجرا کنند
اگر نه بروند جای دیگری خدمت کنند و اجازه دهند کسی که معتقد است، بیاید و
کار کند.»
سرگشتگی تئوریک در دولت اصلاحات تبعات و پیامدهایی را
هم طبعا برای کشور به دنبال داشت. شاید این همه به خاطر آن بود که اصلاح
طلبان صرفا به رسیدن به قدرت فکر کرده بودند و برنامه مدون و مشخصی برای
اداره کشور نداشتند. میردامادی به این واقعیت در خصوص مجلس شورای اسلامی
اعتراف می کند:«اصلاح طلبان تمام توان خود را برای فتح کرسی های مجلس ششم
به کار بستند و برای پس از پیروزی برنامه مشخصی نداشته اند.»
عدم آگاهی و اشراف کافی شخص رئیس جمهور گاها مشکل
ایجاد می کرد. تا آنجا که هنگام اجرا گاها حتی شخص رئیس جمهور هم به یک
باره دچار تردید می شد. محمد علی نجفی در این خصوص می گوید:«آقای خاتمی
بعضی اوقات حتی در مورد این برنامه ها (برنامه سوم) که در سطح دولت توافق
بر روی آن شده بود و با سختی و صرف وقت زیاد تنظیم شده بود، دچار تردید می
شد. کسی در مورد یک یا چند ماده برنامه با ایشان صحبت می کرد و در دل
ایشان تردید و نگرانی پیدا می شد که آیا این تصمیمی که گرفته شده درست است
یا خیر. حتی در برخی از موارد بسیار مهم و بحث برانگیز برنامه که مورد
موافقت دولت قرار گرفته بود، دچار شک و تردید شدند و خیلی بدشان نمی آمد
که مجلس آن را تصویب نکند. در واقع ایشان هیچ گاه اطمینان صد در صد نسبت
به برخی مواردی که در دولت تصویب شده بود، نداشتند.»
در واقع اگر چه امروز دولتمردان اصلاحات برای جلب نظر
مردم و زمینه سازی برای انتخابات ریاست جمهوری آینده از معضلات اقتصادی و
راهکارها سخن به میان می آورند، اما خود در هنگام عمل هیچ خط مشی مشخص و
درستی را نتوانستند در حوزه اقتصاد به کار بگیرند. در بازه زمانی فعالیت
اصلاح طلبان، مشکلات معیشتی مردم به فراموشی سپرده شد. آنچه مطرح بود،
توسعه سیاسی بود و آزادی اندیشه و حقوق بشر و جامعه مدنی و عناوینی از این
دست. عناوینی که جز آشفته کردن فضای کشور هیچ دستاوردی به همراه نداشتند.
این بدین معنا نیست که در دوره اصلاحات هیچ کار اقتصادی انجام نشده باشد،
بلکه بدین معناست که مشکلات مردم هیچ گاه در اولویت کاری اصلاح طلبان قرار
نداشته است. و دقیقا به همین خاطر است که نمی توان اینان را فرشته نجات
اقتصاد ایران قلمداد کرد.
مسعود نیلی هم اشاره به عدم اطلاع درست خاتمی از مسائل
اقتصادی دارد. او می گوید:«درست است که آقای تاج زاده معاون سیاسی وزیر
کشور بود ولی در بعد سیاسی به طور کامل مورد اعتماد شخص آقای خاتمی بود و
همچنان هم هست. ما نیاز داشتیم که در سازمان برنامه هم شخصی چون آقای تاج
زاده در امور اقتصادی باشد. لازمه وجود چنین شخصی هم این است که آقای
خاتمی خواسته های اقتصادی خود را ترسیم و سپس بررسی کنند که برآورده کردن
این خواسته ها به قیافه چه کسی می خورد. اما در حوزه اقتصادی چنین اتفاقی
نیفتاد. دلیل آن هم مشخص نبودن تفکر شخص رئیس جمهور از اقتصاد بود.»
باید بپذیریم ناکامی های اقتصادی در دوره اصلاحات
بیشتر ناشی از تصمیم گیران کشور بود. بگذاریم حقایق را شخص سید محمد خاتمی
بگوید:«بخشی از ناکامی های طرح ساماندهی اقتصادی به خاطر ناموفق بودن
مدیریت هایی بوده که ما داشتیم. یعنی کار را انجام ندادند. طرح هایی که
بنا بود ظرف 6 ماه تهیه شود، فراهم نشد.»
علت آنچه خاتمی بدان اعتراف می کند، همان آلیاژی بودن
تیمی است که او برگزیده و عدم نگرش مشخصی که رئیس جمهور می بایست می داشت.
آن چنان که عطریانفر هم تصریح می کند:«رک بگویم قابل قبول نیست که بعد از
گذشت سه و نیم سال تازه شاهد بروز اختلاف میان دو نظریه اقتصادی یک کابینه
مشترک باشیم. به عقیده من تیم اقتصادی آقای خاتمی آلیاژی است و آزمون و
خطاهای زیادی در این دوره سه و نیم ساله داشته است. اما چون آلیاژها ذاتا
ناهمگونند، نمی توان کاری کرد. الان آقای خاتمی باید یک نگاه واحد اقتصادی
برای دولت در نظر بگیرد.»
خاتمی در میان این تیم شکننده اقتصادی خود نوید می داد
که به زودی خبرهای خوش اقتصادی را به مردم خواهد داد. اما هیچ گاه خبری از
آن خبرها نشد! و او در نهایت از روی ناچاری به نارسایی ها اعتراف
کرد:«باید به نارسایی ها اعتراف کنیم... توان ما کمتر از آن بود که
بتوانیم پاسخ مطالبات و توقعات صحیح جامعه را بدهیم.»
جالب آنجاست که کسانی که به ضعف و کم کاری های اقتصادی
خود واقف و معترف بودند، برای آنکه نظر مردم را به خود جلب کنند، امروز از
اقتصاد می گویند. کسی نیست از وعده و وعید های دوم خرداد بپرسد که به چه
سرانجامی رسید. و چرا امروز یاران خاتمی هم او را مرد عمل نمی دانند. آن
گونه که محسن کدیور هم اعتراف می کند:«آقای خاتمی یک حسنی دارند و آن
اینکه انسان صادقی هستند و هنوز هم صادق هستند. اما در عرصه سیاست، صداقت
کافی نیست، بلکه کیاست هم لازم است... شما یک مورد را نشان بدهید که سران
محافظه کاران از مواضع خودشان عقب نشسته باشند و یک مورد را هم نشان دهید
که آقای خاتمی در موضع خود ایستاده باشد.»
در واقع آن چه یاران خود خاتمی هم به آن اذعان داشته و
دارند این است که خاتمی مرد عمل و مرد ایستادن نیست. حال پاسخ این سوال که
چرا این یاران دوباره گرداگرد خاتمی حلقه زده اند را طبعا می بایست در
مصالح سیاسی شان جستجو کرد. مصالحی که هر روز اقتضائی دارد و امروز این
گونه اقتضاء می کند.
یک
منبع آگاه از عربستان سعودی اعلام کرد تعدادی از شاهزادگان سعودی که کینه
و نفرت شدیدی از جمهوری اسلامی ایران دارند، قصد دارند برای سرپوش گذاشتن
بر رفتار وحشیانه مأموران خود علیه زائران شیعه، در برخی مناطق سنی نشین
کشورمان آشوب بر پا کنند.
به گزارش شیعه آنلاین، این منبع آگاه افزود: هدف این
شاهزادگان این است که در صورت مقابله و برخورد مأموران امنیتی و پلیس
کشورمان با آشوبگران، اهل سنت ایران را مظلوم نشان بدهند و به اصطلاح
رفتار خود با زائران شیعه را توجیه کنند.
این منبع آگاه در ادامه افزود: دولت عربستان سعودی به
دلیل درگیریها و حوادث اخیر شهر مدینه منوره، به شدت زیر فشار قرار گرفته
است و همزمانی این حوادث با برخی تغییرات گسترده در دستگاه حکومتی این
کشور موجب شده که موقعیت خاندان حاکم آل سعود به خطر بیفتد از همین رو این
شاهزادگان تصمیم گرفتهاند که هر چه سریعتر به بحث درگیریهای مدینه پایان
دهند و آن را به دیگر مناطق به ویژه سرزمین های ایرانی بکشند.
این منبع آگاه در ادامه گفت: در همین راستا یکی از
شاهزادگان عربستانی که رابطه بسیار خوبی هم با مقامات آمریکایی دارد روز
گذشته دیداری محرمانه با یکی از مقامات ارشد سازمان اطلاعات و امنیت
آمریکا (CIA) داشته و در این مورد با وی مشورت کرده است.
گفتنی است این منبع آگاه هیچ نامی از این شاهزاده
عربستانی نبرده اما پیش بینی می شود منظور وی "شاهزاده بندر بن سلطان بن
عبدالعزیز آل سعود"، سفیر سابق عربستان در آمریکا باشد. وی یکی از بیشترین
شاهزادگان عربستانی است که با دولتمردان آمریکایی رابطه نزدیک و دوستانه
دارد.
شایان ذکر است، پیش تر برخی پایگاه های خبری به نقل از
برخی منابع آگاه لبنانی اعلام کرده بودند که تحقیقات انجام شده در مورد
ترور شهید عماد مغنیه، فرمانده نظامی حزب الله لبنان نشان می دهد که
شاهزاده بندر بن سلطان نیز در آن دست داشته است.
طراح قالب: رضا امین زاده** پارسی بلاگ پیشرفته ترین سیستم مدیریت وبلاگ |